منوي اصلي
درباره ما
آرشيو
نويسندگان
پيوندها
پيوندهاي روزانه
كدهاي اضافه
طراح قالب
موضوع » <-PostCategory-> » عاقبت اهانت

بزرگی از علمای اسلام نقل می کند :

که پدر علامه ام را در خواب دیدم بدنش سالم بود اما لبهای او زخم دار و آلوده به

چرک و خون بود از آن مرحوم سبب زخم بودن لبهایش را پرسیدم و گفتم اگر کاری

از دست من بر می آید برای بهبود لب های شما بفرمایید.

در پاسخ گفتند : تنها علاج آن به دست مادر شماست.

زیرا هر وقت او را صدا می زدم چون نامش سکینه بود خانم سکو می گفتم و

او رنجیده خاطر می شد .

اگر بتوانی او را از من راضی کنی امید به بهبود دارم.

رفتم و این مطلب را به مادرم گفتم در جواب گفت : بلی پدر شما هر وقت مرا

می خواند از روی تحقیر می گفت خانم سکو و من سخت آزرده می شدم ولی

اظهار نمی کردم و به احترام ایشان چیزی نمی گفتم و چون فعلا گرفتار است

او را حلال کرده و از او راضی هستم و برایش دعا می کنم .

-----------------------------------------

منبع : داستان های شگفت انگیز شهید دستغیب ص 269-270

 

+ نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط m+a+h+s+a |


مطالب قبلي :

شیطان و زن پرهیزگار
داستانی واقعی و جالب از مرگ و عالم برزخ
نعره ی شیطان در روز عاشورا
ملاقات جنید بغدادی با شیطان
حادثه ای بس عجیب!
لباس های بهشتی
behesht
انواع درب های بهشت
توبه دربی از درب های بهشت
حضور شیطان هنگام فحش و ناسزای آدمیان
ناراحتی شیطان درباره ی صدقه
ترس شیطان از شکوه علماء
عاقبت اهانت
eblic!
پی ناموس مردم نرووووووووووووووووووووووووووووووو
ستم به حیوانات
اگر خدا جون بشر بود!
ضایع شدن شیطااااااااااااااان!!!!!
خانوم شیطان!
نتیجه ی محبت کردن به رسول خدا